گروه فرهنگی مشرق-حالا دیگر اعتراض ها به شیوه عملکرد و مدیریت علی مرادخانی - معاون هنری - آنقدر زیاد شده است که به قول یکی از روزنامه ها "اگر سنگ هم بود می ترکید»، اما او تا حالا ده مدیر و رییس را استعفا داده و همچنان انگار با چسب به صندلی معاونتش چسبیده و کسی توانایی جداکردن این مدیر پرحاشیه از صندلی معاونت را ندارد.او حتی مدیر روابط عمومیش را هم فراری داد تا دیگر نیازی به پاسخگویی در خود نبیند.
شاید یکی از بهترین مدیران مرادخانی مدیر او در حوزه موسیقی بود که از حوزه هنری به معاونت هنری آمده بود. پیروز ارجمند از آن انتخاب ها بود که بسیار دیر روی میز مدیر کلی دفتر موسیقی نشست اما خیلی زود توانست دست وتاسطه ها را از فضای موسیقی بیرون بکشد و تسلطی مناسب بر این حوزه پیدا کند.
ارجمند که علاوه بر سابقه مدیریت، آهنگسازی برای فیلمها و سریالها و البته تدریس در دانشگاه را در پرونده کاری خود داشت به این دفتر رفت ولی او نیز نتوانست بماند و بالاخره چند روز پیش عطای مدیریت را به لقایش بخشید و از این سمت کنار گرفت.
ارجمند ظاهرا نتوانست انتظارات دولت را در حوزه موسیقی برآورده کند و در اصل آنطور که انتظار داشتند بله قربان گو نبود. او مقابل تمامیتخواهی مدیران خانه موسیقی ایستاده بود و گاه و بیگاه بر آنان میتاخت. شاید یکی از مهمترین دلایل استعفا دادن ارجمند هم همین نکته باشد.
به هر روی ارجمند بعد از دوسال مبارزه با روابط ناسالم حوزه موسیقی و مخالفت با مافیای هنر از دفتر موسیقی رفت اما کمی پیش از رفتنش با ما حرف هایی زد که شنیدنی است. این گفتگوی چند ساعته آخرین گفتههای مدیرکل دفتر موسیقی در ارشاد دولت یازدهم است.
شاید یکی از بهترین مدیران مرادخانی مدیر او در حوزه موسیقی بود که از حوزه هنری به معاونت هنری آمده بود. پیروز ارجمند از آن انتخاب ها بود که بسیار دیر روی میز مدیر کلی دفتر موسیقی نشست اما خیلی زود توانست دست وتاسطه ها را از فضای موسیقی بیرون بکشد و تسلطی مناسب بر این حوزه پیدا کند.
ارجمند که علاوه بر سابقه مدیریت، آهنگسازی برای فیلمها و سریالها و البته تدریس در دانشگاه را در پرونده کاری خود داشت به این دفتر رفت ولی او نیز نتوانست بماند و بالاخره چند روز پیش عطای مدیریت را به لقایش بخشید و از این سمت کنار گرفت.
ارجمند ظاهرا نتوانست انتظارات دولت را در حوزه موسیقی برآورده کند و در اصل آنطور که انتظار داشتند بله قربان گو نبود. او مقابل تمامیتخواهی مدیران خانه موسیقی ایستاده بود و گاه و بیگاه بر آنان میتاخت. شاید یکی از مهمترین دلایل استعفا دادن ارجمند هم همین نکته باشد.
به هر روی ارجمند بعد از دوسال مبارزه با روابط ناسالم حوزه موسیقی و مخالفت با مافیای هنر از دفتر موسیقی رفت اما کمی پیش از رفتنش با ما حرف هایی زد که شنیدنی است. این گفتگوی چند ساعته آخرین گفتههای مدیرکل دفتر موسیقی در ارشاد دولت یازدهم است.
**************
** مشرق چندی پیش به سراغ خوانندههای پاپ دهه 70 رفت و با آنها به گفتگو پرداخت. بعضی پیشروهای این سبک موسیقیایی معتقد بودند که ابتذال در موسیقی ایران به خصوص در حوزه پاپ بسیار زیاد شده است. شما این موضوع را قبول دارید؟
جریان موسیقی پاپ بعد از انقلاب در دهه 70 آزاد شد. البته در اصل این اتفاقی که میبایست بیفتد، هیچ شکی ندارم. پاپ ژانری است که به دلیل اقبال و نیاز مردم به آن بالاخره می بایست در روزگاری حضورش را قبول میکردیم. به اعتقاد من جریان موسیقی پاپ میبایست با محاسبات دقیقتری به خصوص با استفاده از نظرات جامعه شناسان فرهنگی و صاحبنظران رسانه بر اساس یک برنامه دراز مدت آزاد میشد، برای توضیح دقیق تر نظرم مثال موسیقی پاپ را به جریانی از آب پشت سد تشبیه میکنم که بالاخره روزی باید بخشی از این آب تخلیه و به زمینهای پشت سد هدایت شود. طبعا برای باز کردن این دریچهها نیازمند بررسیهای دقیقی هستیم که اگر آب جریان پیدا کرد به درختان و زمینهای در مسیر صدمه وارد نکند و گل و لای را با آب زلال به مصرفکنندگان این آب تحویل ندهیم. آسیبشناسی موسیقی این دهه نشان از نوعی عدم محاسبه دقیق در طراحی و هدایت و نظارت جریان موسیقی پاپ ایران دارد.
**آیا نگاه با اعتماد به موسیقی به وجود آمده است؟
بعد از انقلاب، در بعضی حوزههای موسیقیایی مثل ممنوعیت برای موسیقی به اصطلاح کابارهای، قوی، قدرتمند و موفق عمل کردیم. این حوزه موسیقیایی تنها با انقلاب ما ممکن بود از بین برود، انقلابی که به اصول و مبانی دینی و اخلاقی جامعه احترام میگذارد و خوشبختانه این اتفاق افتاد. اتفاقی که حتی افرادی مثل مهدی اخوانثالث معتقد بودند که فقط انقلاب اسلامی بود که میتوانست این جریان مسموم موسیقی را از بین ببرد. این موسیقی لالهزاری یک جریان قدرتمند بود تا آنجا که حتی در همان دوره موسیقیدانان پاپ هم شکایت داشتند چه برسد به موسیقیدانان سنتی ایرانی که عموما در انفعال به سر میبردند. یادم هست که استادم مرحوم حدادیان میگفت که خیلی از هم دورهایهای من در دانشگاه تهران به من میگفتند؛"خوش به حالت که نینواز هستی، وقتی از خانه بیرون میآیی به تو نمیگویند امشب کدام کاباره میروی". نگاه عامه مردم هم این بود که آن بخش موسیقی، فاسداست.
من فکر میکنم این جریان و نگرانی حاصل از جولان موسیقی لالهزاری و کابارهای در پیش از انقلاب هنوز کاملا تمام نشده و همچنان ادامه پیدا کرده است و برخی از خانوادههای متدین و مذهبی ما در ایران هنوز نگرانند که مبادا فرزندشان به طرف موسیقی کشیده شود، چون نگران آن جریان هستند، جریانی که هنوز رگه هایی از آن وجود دارد. به عنوان مثال پیش از انقلاب من هم که در یک خانواده مذهبی در کرمان به دنیا آمده بودم، وقتی مادرم میخواست مرا به کلاس موسیقی بفرستد مردم تعجب میکردند و میگفتند پدر او معلم قرآن است، خانواده متدینی هستند، چرا میخواهند فرزندشان مطرب شود. در حالی که نگاه خانواده من نگاه دیگری بود و به جنبههای ارزشمند و معنوی موسیقی ایمان داشتند. به خاطر همین نگاهها و حرفها مادرم تمبک من را زیر چادرش پنهان میکرد و من را به کلاس میبرد تا کسی نفهمد که فرزندش را به کلاس موسیقی میبرد.
سال 67 که ما بعد از بازگشایی رشته موسیقی در دانشگاه پس از انقلاب فرهنگی به دانشگاه تهران رفتیم. این نگرانی حتی در بین مدیران دانشگاه هم وجود داشت که مبادا ما در اینجا بخواهیم مطرب از جنس لالهزاری تربیت کنیم، یعنی هنوز در بین بعضی از مسولین هم این نگرانی وجود داشت. خوشبختانه با حضور استادان و جوانان شریف، موسیقی ایران در مسیر واقعی و سالم خودش قرار گرفته و آن ذهنیت هم در حال از بین رفتن است.
شما متعلق به خانواده مذهبی هستید. پیش از این هم در حوزه هنری و نهادهای انقلابی فعالیت میکردید. اما حالا این تصور هست که در دوره جدید قرار است موسیقی رپ و همخوانی زنان باب شود. چرا این اتفاق افتاده است؟
ما خیلی کارها را در عرصه کارهایی که به آن اعتقاد ارزشی داریم انجام میدهیم ولی رسانهها به آن نمیپردازند. در نشست خبری سیامین جشنواره موسیقی فجر مواردی را در برنامهها اعلام کردم از جمله جشنواره سرود ایثارگران، شاهد و آزادگان و زنگ موسیقی انقلاب، متاسفانه کمترین خبر رسانی مربوط به آن خبر بود و عمده سوالات و اخبار منعکس شده از ما راجع به سیاستگذاری در رابطه با موسیقی پاپ بوده است. هرچند متاسفانه این دو اتفاق هم با همکاری نکردن دبیر اجرایی جشنواره که مدیر عامل انجمن موسیقی ایران هم هست بدون حمایت دبیرخانه جشنواره و با همکاری دوستان ما در معاونت فرهنگی بنیاد شهید و امور ایثارگران در ساری انجام شد و زنگ سرود انقلاب هم انجام نشد.
جشنواره نماهنگ "ققنوس" به نظر من یک اتفاق درخشان در تاریخ موسیقی ایران بوده است. کارهای ارزشی و ارزشمندی که در این جشنواره تولید و عرضه شده بیسابقه بوده است. در زمینه نماهنگ که یک عرصه تاثیرگذاری در عرصه موسیقی است. سفارش آهنگسازی سمفونی وحدت را با همکاری استانداری آذربایجان غربی به آقای دکتر سعید شریفیان سفارش داده ایم و قصد داریم در صورت تامین بودجه، سمفونی شکوه فلسطین را به آقای اسماعیل واثقی سفارش دهیم. ارکسترهای سنفونیک و موسیقی ملی را در اشلی ممتاز راه اندازی کردیم و قرار است جایگاهی شوند برای ارایه و اجرای نمونه های موسیقی کلاسیک و ملی، البته بعد از راهاندازی ارکسترها دفتر موسیقی هیچ نقشی در سیاستگذاری و هدایت ارکسترها ندارد و ارکسترها به طور کامل به بنیاد رودکی واگذار شدهاند که امیدوارم در جلسهای منتقدان و صاحبنظران درباره این موضوع؛ "بررسی نقش حاکمیتی وسیاستگذاری دفتر موسیقی بر معتبرترین و بزرگترین جریان ارکستری موسیقی کشور" به ارایه طریق بپردازند. راهاندازی مکتبخانههای موسیقی نواحی و سنتی را در کل کشور آغاز کردیم.
به عنوان یک مدیر به تمامی کشور سفر کردهام و بعضی از شهرها را برای بار پنجم رفتم و از نزدیک در جریان مشکلات و ظرفیتهای موسیقی در شهرستانها قرار گرفتهام. تلاش کردهایم در جهت حفظ کرامت موسیقیدانان و فعالان این صنعت-هنر مسیرهای انجام امور اداری در دفتر موسیقی را مکانیزه و با سرعت قابل توجهی پیش به ببریم. آمار حاکی از رشد چند برابری موسیقی سنتی و کلاسیک دارد. تلاش کردهایم کنسرتها با کیفیت بهتر اجرا شوند و به عنوان نهاد مسول نیاز به کنسرت را در داخل کشور مرتفع کردهایم، کاهش چشمگیر سفرهای ایرانیان برای استفاده از برنامههای موسیقی در کشورهای همسایه و کم رنگ شدن حضور گروههای موسیقی به اصطلاح لسآنجلسی در این کشورها، نشان از ارایه موسیقی مناسب در داخل دارد. با وجود مشکلات عدیده مالی و نیروی انسانی و کارشناسی اما نگذاشتیم سکان موسیقی کشور از مسیر اصلیش منحرف شود.
با این توضیح مختصر آیا ما برای موسیقی تولید موسیقی رپ حمایت خاصی کردهایم؟ به جز این که با تحقیق درباره این ژانر موسیقی به این نتیجه رسیدیم که ما نیاز به رپ از نوع غربی نداریم و ظرفیت های موسیقی ایران به قدری غنی است که اگر آهنگسازان ما تلاش کنند میتوانند با استفاده از مولفههای موسیقی ملی و با بهرهمندی از ظرفیتهای موسیقی جهان نمونههایی را خلق کنند که علاوه بر پر کردن خلا موسیقی رپ که طرفداران قابل توجهی خصوصا در میان نسل جوان دارد حرف جدیدی در دنیای موسیقی برای زدن داشته باشیم و حتی نام "گفتاواز" را پیشنهاد کردیم که با آن رپ غربی اشتباه گرفته نشود. البته این واژه در فرهنگستان زبان برای رسیتاتیو معادل گرفته شده که میتوانیم درخواست کنیم در این ژانر جدید هم مورد استفاده قرار گیرد.
درباره تکخوانی بانوان، ما به هیچ تکخوانی در قالب آلبوم صوتی مجوز ندادیم و برای کنسرت هم صرفا برای اجرای ویژه بانوان با در نظر گرفتن تمام موارد قانونی و شرعی مجوز صادر شده. البته این که ما از اجراهای ویژه بانوان حمایت کنیم تناقضی با وظایف تکلیف شده ندارد، این که کنسرتهایی وجود داشته باشد که محیط کاملا مختص بانوان باشد مورد استقبال بسیاری از خانمهایی است که علاقمندند موسیقی را در محیطی تفکیک شده و بدون حضور آقایان بشنوند و البته فضایی برای ارایه هنر هنرمندان آوازهخوان زن نیز فراهم میشود پس با اطمینان خدمتتان عرض میکنم که اهداف اصلی من در دوران مدیریتم در دفتر موسیقی ارشاد حمایت از موسیقی ملی اعم از سنتی و محلی و موسیقی کلاسیک و سیاستگزاری برای ارتقا کیفی موسیقی پاپ پاک است.
**شروع جریان موسیقی پاپ در ایران خوب است. افرادی مثل محمد اصفهانی، خشایار اعتمادی، قاسم افشار ظهور کردند که موسیقی و شعر و تنظیم خوب ارائه میدادند. اما چرا از یک جایی به بعد به خاطر موسیقی پاپ به سمت جریان دیگری میرود.
زمینههای شروع و تحول موسیقی پاپ از یک ضرورت داخلی و جهانی آغاز میشود. زیست چند گفتمانی در عرصه موسیقی ضرورتی است که هم اکنون هم درگیر آن هستیم و به نظر من یکی از راهحلهای اساسی برون رفت از وضعیت نابسامان و پیچیده کنونی، پذیرش ژانرهای مختلف و زیست چندگفتمانی است. مثل مناقشات در زمینه ی مشروعیت دادن به موسیقی رپ، متال و راک.
پس از ظهور دوباره موسیقی پاپ در دهه 70 و اغاز تحولات اجتماعی در دوره سازندگی و گرایش جوانان به موضوعات روز، موسیقی پاپ ظهور کرد. ماهیت ترانهها و سبک آهنگسازی با وسواس و دقت خوبی شروع شد و ترانهسرایان و اهنگسازان توانمندی از جمله اکبر آزاد، افشین یداللهی، بابک بیات، فریدون شهبازیان، فواد حجازی از طلیعه داران این جریان بودند. از یک دورهای به بعد با گسترش کمی تولید و عرضه آثار تمایل به حفظ کیفیت آثار خلق شده کمتر میشود و با بیبرنامگی و ناهمگون بودن سیاستهای دستگاههایی مثل صدا و سیما و وزارت ارشاد و حوزه هنری عملا مجموعه دستگاههای موسیقی کشور جزیره ای میشوند.
البته یک جریان دیگری هم وجود دارد. موسیقی پاپ ذاتش تاریخ مصرف داشتن است. معدود گروههای پاپی را در دنیا میبینید که در چند دهه ماندگار شوند زیرا ذائقه مردم رو به تغییر است. مثلا در یک دورهای تمام کارها ارکسترال بوده، کارهای مرحوم بیات این ویژگی را داشت. کارهای خود من و خیلیهای دیگر. ما به خودمان اجازه نمیدادیم که الکترونیک محض کار کنیم. به یاد دارم اولین بار با یکی از خوانندههای پاپ که امروز خیلی معروف شده است در یک موسیقی فیلم کار میکردم. گفت آهنگ این کار را اگر میشود میخواهم خودم بسازم. گفتم نمونه کارهایت را بیاور تا من بشنوم. کار را آورد، دیدم که تماما کلاژی از صداهای موجود در سمپلهای کامپیوتری است، این سمپلها را برداشته و کلاژ کرده و کار را آورده است. ایشان اذعان داشت که اگر لپ تاپ من خاموش شود، من دیگر آهنگساز نخواهم بود. یعنی آغاز نسلی که می خواهد همه کاره باشد و خودش یک تنه ترانه سرا، آهنگساز، تنظیم کننده، نوازنده، خواننده، صدابردار باشد. این آفت هنوز هم ادامه دارد و یکی از دلایل ضعیف بودن آثار پاپ همین است که یک نفر می خواهد همه کاره باشد.
این با اصل کار موسیقی ناسازگار است. موسیقی یک کار گروهی است و باید توسط یک گروه انجام شود. یک ترانه سرای خوب، در کنار یک آهنگساز خوب در کنار یک تنظیم کننده خوب، نوازنده زبده، یک استودیوی ضبط خوب. البته استثنا هم ممکن است داشته باشیم و یکی بتواند این کارها را با هم در بهترین شکل انجام دهد. ضعف دیگر این است که با توجه به این که تولید آلبوم توجیه اقتصادی ندارد، میزان تولید آثار خوب کاهش پیدا کرده و عمده وقت موزیسین ها به برگزاری کنسرت میگذرد.
جذابیتها و معروفیت خوانندگی و اهنگسازی باعث شده عده ای غیر متخصص، صرفا با استفاده از امکانات نرم افزاری رایانه صدای معمولی و عموما خارج خوان را اصلاح کرده و عرضه کنند. بماند که همین اتفاق درباره ی اهنگسازی هم افتاده. بخشی دیگر از آسیب بر میگردد به این که ما در یک دورهای ذائقه شنیداری خود را با شیب ملایمی تغییر دادیم. یعنی وسواس به خرج ندادیم. وسواسی که استاد فریدون شهبازیان روی تلفیق شعر موسیقی، روی بیان صحیح، روی ارکستراسیون داشت، چه کسی بعد از ایشان داشته است؟ وجود فریدون شهبازیان باعث میشد که در مرکز موسیقی صدا و سیما با وسواس زیادی کار شود و یک جریان موسیقی سازنده و درجه یک در صدا و سیما شکل بگیرد. من فکر میکنم اگر جریان موسیقی پاپ در صدا و سیما در آن زمان به مسیر درستی رفت، به خاطر وجود شهبازیان و دقت استاد علی معلم در ترانه ها بود. شهبازیان یک نقش بسیار موثر در جریان موسیقی پاپ پاک و درجه یک در ایران داشت. به نظر من اگر همان مسیر را افراد مثل شهبازیان ادامه می دادند ما در جایگاه بهتری در موسیقی پاپ بودیم ولی متاسفانه در صدا و سیما این جریان به سمت سفارش کاری رفت. محصولی که محتوای خوبی دارد، ولی شعر دارای قدرت و صلابت یک شعر درجه یک نیست. ملودیها، ملودیهای سفارشی غیر ماندگار شده است.
البته باید بپذیریم که موسیقی پاپ تاریخ مصرف دارد و اندک هنرمندانی هستند که ماندگار میشوند و آثارشان ده ها سال مورد اقبال قرار میگیرد. همچنین، کسانی که به اسم ترانهسرا وارد موسیقی شدهاند، هنوز مبانی شعر وعروض را نمیشناسند. بعضی از این افراد را دعوت کردیم و در مواردی، حتی توان این که یک غزل از حافظ را صحیح بخوانند نداشتند ولی ترانهسرا محسوب میشوند. ورودی شعر در دفتر موسیقی روزی 200 قطعه شعر بود که پس از راه اندازی سامانه این تعداد به حدود 70 قطعه تقلیل پیدا کرده از این 70 شعر شاید دو شعر خوب بین آنها وجود داشته باشد.
نکته دیگری نیز وجود دارد که به نظر من نقدی است که به ساختار وزارت ارشاد وارد است، در دفتر موسیقی وزارت ارشاد پایش و تحلیلی از آنچه که مجوز داده و آنچه که تبدیل به یک جریان در موسیقی کشور شده انجام نشده است. یعنی دفتر موسیقی وزارت ارشاد همین طوری مجوز داده و هیچ وقت نگفته مجوزهایی که میدهد به چه کسی میدهد به کجا میرسد. ما باید یک نگاه تحلیلی و پایشی باید داشته باشد.
**شما در صحبتهایتان به نکتهای اشاره کردید که موسیقی پاپ تاریخ مصرف دارد، چون سلیقه مردم در حال تغییر است. سفارش دهنده هم بر اساس سلیقه مردم این کار را میکند؟ یعنی فقط صدا و سیما نیست که در این میان نقش دارد ؟
سلیقه مردم یک بخشی از این جریان است. وقتی شعری وارد شورای شعر و موسیقی وزارت ارشاد می شود، به این شعر از چند منظر نگاه میکنند، مثلا نگاه میکنند این شعر توهین به شخص خاصی نباشد، اصول شعر درست باشد و مبتنی بر رعایت اصول اخلاقی و شرعی جامعه باشد. فقط لازم است که یک شعر هنجارشکن نباشد. در حالی که ما وقتی در صدا و سیما سفارشدهنده هستیم، میتوانیم آن فرد را ملزم به رسیدن به یک سری کیفیتهای لازم برای یک موسیقی خوب بکنیم.
آن جریان تولید در ابتدای شکلگیری موسیقی پاپ در ایران درست مدیریت میکرد و وسواس داشت. یعنی برای آنها مهم بود که همه پازلها در کنار هم درست چیده شود و این پازل ها در جایی قرار بگیرد که ما به یک جمعبندی برسیم. متاسفانه در حال حاضر فردی که یک مغازه پارچه فروشی در بازار اصفهان داشته آمده و تهیهکننده موسیقی شده است. این فرد چقدر از الفبای صنعت موسیقی میداند. نه تنها یک بازی خرابکن است بلکه یک معضل برای جریان موسیقی است. در طول این چند سال اخیر به 290 شرکت مجوز کار در موسیقی داده شده است که تعداد بسیار زیادی از آنها افراد واجد صلاحیت لازم در این زمینه نیستند. افرادی هستند که الفبای تولید را نمیدانند. افرادی هستند که هنوز تفاوت انجمن موسیقی ایران، دفتر موسیقی و خانه موسیقی را نمیدانند.
**یعنی ارشاد صرف طبق قانون و قاعده مجبور بوده که مجوز بدهد؟
طبق قاعده هم نبوده است.
**پس چرا مجوز صادر شده است؟
اصولا وسواس لازم به خرج داده نشده است. با سفارش یک فرد آمده و مجوز گرفته است. بسیاری از این افراد حتی یک روز سابقه کار در عرصه موسیقی را نداشتند. تعداد زیادی از این افراد اصلا الفبای صنعت موسیقی را نمی دانند، خیلی جالب است که در نامههایی که برخی از این شرکتها برای من مینویسند، من را مدیرعامل محترم خانه موسیقی مخاطب قرار میدهند، آیین نامه های ما را نمیدانندو برایشان حفظ کیفیت تولید و اجرا و حقوق مردم اهمیتی ندارد و همین موضوع باعث شده بخشی از مشکلات مربوط به حوزه موسیقی از جمله لغو کنسرت ها به عملکرد نادرست این شرکت ها برگردد.
**شما تلاش نکردید که این ها را پالایش کنید؟
نتوانستیم این پالایش را انجام بدهیم چون با کمبود قوانین حقوقی روبرو بودیم که با تشکیل شورای صیانت و تدوین ایین نامه تخلفات این معضل حل خواهد شد.
**در مورد قبلیها چطور؟
به دلیل این که اینها در قانون ثبت شدهاند، ما از نظر قانون نمیتوانیم این شرکتها را منحل کنیم. اما شورایی تشکیل دادیم به نام شورای صیانت از موسیقی، این شورا صیانت در واقع وظیفهاش برخورد قانونی با تخلفات در صنعت موسیقی است. این تخلفات بر اساس آییننامهای که تدوین خواهد شد ثبت میشود و این شرکتها اخطار میگیرند و اگر اخطار از یک حدی بگذرد ما تقاضای لغو پروانه شرکت را به میدهیم.
**همه تصورشان این است که در دوره شما موسیقی رپ آزاد شود.
در ژانر موسیقی متال و رپ و تکخوانی بانوان برای آقایان هیچ مجوزی ندادم.
**البته برخی از کارها به نوعی دهن کجی است، مثلا آقایی با خانمها و تکخوانی آنها قطعهای را اجرا میکند و با بهترین کیفیت روی شبکههای خارجی میفرستد و این را پخش می کند.
برخوردهای قانونی لازم را با این افراد داشتیم. اولین جایی که نسبت انتشار این کلیپها و انتشار تکخوانی زنان واکنش نشان داد، دفتر موسیقی وزارت ارشاد بود. همان روز که اولین مورد آن پخش شروع شد ما به این افراد تذکر دادیم که کار غیر قانونی انجام دادهاند. چند نفر از آنها اذعان داشتند که از غیر قانونی بودن آن اطلاع نداشتند و متعهد شدند که این کار را انجام ندهند.
اتفاقا دقت زیادی در بررسی کارها داریم. افرادی بودند مثل عماد رام که آثارشان بعد از انقلاب مجوز گرفتهاند. عماد رام، سرود فروغ جاویدان را برای سازمان منافقین ساخته است. اتفاقا ما به آثار ایشان مجوز ندادیم البته در دورههای قبل آثار عماد رام مجوز گرفته.
تنها موردی که با توجه به بعضی قوانین و بر اساس دیر کرد در ارسال استعلام صورت گرفت البومی بود که از آثار آهنگسازی آقای رزازی مجوز انتشار گرفت و به محض اطلاع دفتر از سوابق و مواضع ضد انقلابی این آهنگساز از برگزاری رونمایی، انتشار و پخش آلبوم جلوگیری به عمل آمد. البته همین موضوع باعث شد که بعضی از ایرادات پیش بینی نشده در گردش کار برای صدور مجوز، بررسی و رفع شود تا دیگر شاهد چنین موضوعی نباشیم.
آلبوم "ترا ای کهن بوم و بر دوست دارم"، هشت بار تطبیق رفت یعنی هشت بار از آن ایراد گرفتیم. تکخوانی نبود ولی وسواس و دقت ما به گونهای بود که هشت بار اصلاحیه زدیم تا به کیفیتی برسد که حمل بر تکخوانی صدای زن نشود و حتی جناب آقای دکتر صفار هرندی وزیر اسبق ارشاد که از نیروهای ارزشمند انقلاب هستند، هم این موضوع را تایید کردند.
متاسفانه سایتهای پربازدیدی در زمینه موسیقی هستند که دارای مجوز رسمی از وزارت ارشاد هستند و هر روز چندین اثر تک آهنگ یا نماهنگ را آپلود میکنند که قریب به اتفاق این آثار دارای مجوز از دفتر موسیقی نیستند. رسیدگی به تخلفات این سایتها در حوزه اختیارات دفتر موسیقی نیست. نامه و اسنادی را آماده کردم تا به نهادهایی که مسولیت نظارت و رسیدگی دارند بفرستم تا بر اساس قانون به تخلفات سایتهایی که گاهی در جهت آلوده کردن فضای سالم موسیقی گام بر میدارند رسیدگی شود. در راستای فشارهای پنهان برای تخریب فضای پویا و بالنده موسیقی در دولت تدبیر و امید، خبرنگار یکی از این سایتها پیامکی را نیمه شب برای شخصی دیگر میخواست بفرستد که به طور اتفاقی برای من از خط همراه ایشان ارسال شد و حاوی مطالبی بود که قصد درست کردن پروژه تخریب و پروندهسازی کذب برای من داشتند. وقتی مسولین سایت برای پاسخگویی به دفتر موسیقی فرا خوانده شدند اعلام کردند که خط تلفن همراه ایشان حک شده و ارسال چنین پیامکی از طرف این فرد نبوده و خط ایشان حک شده. قرار شد بنده از شکایت صرفنظر کنم و این خبرنگار از مجوعه سایت مذکور خارج شود هر چند، بر خلاف تعهدات مسولین سایت این فرد هنوز در آن سایت که تعداد زیادی شاکی از خوانندگان و شرکتهای معتبر و فعال، دارد مشغول به کار است.
**شاید کمی هم شیطنت آن گروه بود که در جلسه خبری اعلام کردند اولین تکخوانی ایران منتشر شده است.
بله، هنرمندان گاهی اوقات احساساتی میشوند و حرفهایی را در جلسات رونمایی و سالنهای کنسرت میزنند که این حرفها عموما بدون نظر خاصی است ولی کلی حاشیه ایجاد میکند.
میدانید که خود موسیقی سنتی در این مباحث بیش از همه ضرر میکند. ما بانوان بسیار زیادی داریم که به قوانین پایبند هستند. مثل استاد هنگامه اخوان، که عضو شورای موسیقی دفتر موسیقی است، ایشان یک هنرمند و بانوی فرهیخته در عرصه موسیقی سنتی ماست که همیشه شئونات را رعایت کرده چه قبل از انقلاب و چه بعد از انقلاب.. یا استادان دیگری مثل استاد ملکی.
شیدا و جاهد که در آن تکخوانی زن وجود دارد چگونه مجوز گرفتهاند؟
ایشان در دولتهای قبل مجوز گرفتهاند.
به موسیقی رپ بازگردیم. شما به آن مجوز دادهاید؟ تک آهنگ فریدون اسرایی و آرمین زارعی ملقب به آرمین تو ای اف ام که در سایت موسیقی ما آپلود شده، دارای مجوز از دفتر موسیقی نیست؟
شاید دیگر اسم آن را رپ نگذاریم، آن را" گفتآواز "خطاب کنیم که مبتنی بر فرهنگ خودی است و ژانری جدید محسوب میشود. هنوز هیچ مجوزی داده نشده و اثری که در سایت موسیقی ما از آقای آسرایی و آرمین زارعی منتشر شده دارای مجوز از دفتر موسیقی نیست و انتشار آن غیر قانونی است و من نمیدانم با چه پشتوانهای این سایت اقدام به چنین کار غیر قانونی کرده است. مجوز ما به آهنگ آقای آسرایی بدون صدای آرمین بوده است.
**شما گفتید که اغلب کنسرتهایی که لغو شده به خاطر مشکل خود گروهها بوده آیا راجع موسیقی سنتی هم همین طور بوده است؟
امسال و تا اواخر خرداد 9 مورد لغو کنسرت داشتیم. حدود 320 کنسرت مجوز دادیم که 9 کنسرت لغو شده است.در این میان گروههای موسیقی سنتی هم از لغو در امان نبودهاند. استاد مسعود شعاری نوازنده برجسته سه تار، عضو شورای موسیقی دفتر موسیقی، با یک گروه موسیقی که کاملا سنتی است به همراه یک طبلنواز هندی ساکن در ایران، مجوز اجرای برنامه در ماهشهر را داشت که یک پیامکی در شهر منتشر میشود مبنی بر این که قرار است موسیقی هندی با رقص بانوان اجرا شود. این پیامکی که در شهر پخش شد موجب بروز واکنش افرادی شد که مانع از برگزاری کنسرت شدند. چرا به صرف دریافت پیامک جعلی و دروغ باید امنیت اجرای موسیقیدانان ارزشمند ایران تهدید شود؟
نباید نقش کارشناسی دفتر موسیقی را نادیده بگیریم. این صلاحیت و مسولیت در مجموعه وزارت ارشاد وجود دارد. وقتی من به وزارت بهداشت ایران اطمینان کردهام اگر رفتم و در یک رستوران غذا خوردم مطمئن هستم که کنترل مواد غذایی و کنترل کیفی را وزارت بهداشت انجام میدهد. من هر روز به آشپزخانه آنجا نمیروم. اگر مسموم شدم میروم و شکایت میکنم. باید تمام اینها باید بگذارند که برنامه برگزار شود اگر مشکلی بود بر اساس قانون برخورد میشود.
**خب این لغو ها در حال تکرار شدن است و به چند مورد بسنده نکرده است. خصوصا در حوزه موسیقی سنتی و این تا چه زمانی ادامه پیدا خواهد کرد.
در آخرین روزهای مدیریتم تعاملی با قوه قضاییه و نیروی انتظامی و وزارت کشور داشتیم و پیرو دستور آقای رئیسجمهور در حال نوشتن یک تفاهمنامه بودیم. البته سال گذشته شیوهنامه اجرای صحنهای با نظر مشترک کارشناسان دفتر موسیقی و نیروی انتظامی تهیه شده که دی ماه سال گذشته جهت بررسی وابلاغ به دفتر آقای مراد خانی ارسال کردیم تا تایید شود و جنبه اجرایی بگیرد. با اجرایی شدن این شیوهنامه تقریبا تمامی مشکلات مربوط به برگزاری و لغو کنسرت ها رفع خواهد شد.
**از این پس نظر شما هم دخیل خواهد بود؟
قانون به طور مطلق تایید محتوای آثار اجرا شده بر روی صحنه را در کنسرتها و مکانهای دیگر را به وزارت ارشاد تنفیذ کرده است. در حوزه موسیقی اختیار تایید محتوا به دفتر موسیقی وزارت ارشاد واگذار شده است.
**تا حالا موردی بوده که کنسرتی لغو شود و شما به این نتیجه برسید که درست لغو شده است؟
یک مورد را خود ما در سال 92 لغو کردیم. تنها موردی که وزارت ارشاد لغو کرد و مطمئن بودیم و هنوز هم هستیم که در تبلیغات آن کنسرت خواننده نام یکی از اساتید موسیقی را آورده بود که آن فرد قرار نبود که در آن جا اجرا داشته باشد و ما برای پاسداشت حقوق استاد، آن را لغو کردیم.
منظور من این بود که جای دیگری لغو کرده باشد و شما به این نتیجه برسید که درست است.
وقتی شورای تامین استان کنسرتی را لغو میکند و تشخیص داده که لغو کند، به این احترام میگذاریم البته آن شورا باید مستندات محکمی داشته باشد. در مورد برنامه آقای قربانی و همای ما به نظر قاضی احترام گذاشتیم ولی اعتراض قانونی خودمان را بعد از لغو کنسرت اعلام کردیم و پیگیری کردیم. وقتی محتوا توسط ما تایید شده است و نیروی انتظامی نیز آن را تایید کرده است. جای دیگری نمیتواند این را لغو کند. مبنای ما در سیاستگذاری اسناد و قوانین و مصوبات شورای عالی انقلاب فرهنگی است.
در بخش حاکمیتی، نظرات مقام معظم رهبری است که بر اساس آن سیاست فرهنگی کشور تبیین می شود. البته نظرات، تذکرات و رهنمودهای بسیاری از مراجع عالیقدر و ایمه محترم جمعه برای ما ارزشمند و تعیین کننده مسیر بود.
**گاهی اوقات مشکلاتی برای مردم به وجود آمده که دیدهاند متولی امور سینمایی، یک فیلمی را برای ماه رمضان مجوز میدهد که با شئونات این ماه هیچ همخوانی ندارد. صدای خواننده زن در آن هست و ... این کم رنگ شدن اعتماد در حوزه های دیگر به موسیقی ضربه می زند. برخیها نگران هستند.
ما هم نگران جریان فرهنگی در کشور هستیم. وقتی خود من به نقشی که شرکتها در وزارت ارشاد داشتند اعتراض میکنم و تاثیراتی که جریان خصوصی در روند موسیقی کشور داشته است را مذمت میکنم. وقتی من به کمبود آییننامهها و قوانین اشاره میکنم و بخشی از آسیبها را به ارشاد برمیگردانم و میگویم که باید آنها را اصلاح شود، نشان از این دارد قصد من رسیدن به یک مسیر ایدهآل و روشن بود ولی شما باید در وضعیت موجود قرار بگیرید تا آن را درک کنید. ما صدا و سیما نیستیم. صدا و سیما خودش سفارش دهنده است می تواند صفر تا صد یک فیلم و سریال را نظارت کند. ولی ارشاد یک محصول طرف است که با آن چیزی که در قالب اولیه اثر ارائه شده ممکن است خیلی اختلاف داشته باشد. برخی از این فیلمها و موسیقیها بارها برگشت داده میشود ولی از یک جایی به بعد ما نمیتوانیم سرمایه فرد را به خطر بیاندازیم. مخل اجتماع و شئونات نیست ولی ایدهآل ما هم نیست. ما شروع به درجهبندی آلبومهای موسیقی از نظر کیفی کردهایم یعنی شما هر محصولی را بخرید روی آن نوشته شده مثلا این اثر دارای درجه کیفی الف است و یا درجات پایینتر که این موضوع بر روی قیمت اثر هم تاثیر میگذارد.
برخی خوانندهها هستند که به محض گرفتن مجوز برای اولین آلبوم خود، اقدام به انتشار یک سری تکآهنگهای غیرمجاز میکنند و بعد می روند و مجوز آلبوم بعدی را میگیرند. با انتشار این تکآهنگها شما برخوردی داشتهاید.
قبل از حضور من در دفتر موسیقی، مجوز برای تک آهنگ وجود نداشت، بالاخره تک آهنگ یک ابزار رسانهای است یعنی همیشه شما نباید آلبوم تهیه کنید. آییننامه تکآهنگها را نوشتیم و شروع به دادن مجوز کردیم. اعلام کردیم هنرمندان و آهنگسازان و خوانندگان شخصا میتوانند برای گرفتن مجوز تکآهنگ بیایند. قبل از این خوانندهها یا اهنگسازان به شرکتها مراجعه میکردند و عموما شرکتها در ازای دریافت وجه مجوز تک اهنگ را اخذ میکردند. هرچند اتخاذ این سیاست، با یک جریان رسانهای بر علیه وزارت ارشاد شروع شد که وزارت ارشاد در حال محدود کردن هنرمندان است. ما نمیخواهیم هنرمندان را محدود کنیم و البته با این شکل به آنها رسمیت میدهیم و از حقوق تولیدکننده تکآهنگ حمایت و صیانت میکنیم و هنرمندان را از زیر زمینی شدن دور میکنیم.
مسبب لغو کنسرتها طبق اعلام رسانههایی خاص نیروهای مذهبی و ارزشی هستند. این را تایید می کنید؟
بانی 80 درصد لغو کنسرتها خود شرکتها هستند. در سال 93 ما 21 مورد لغو کنسرت داشتیم. از 21 مورد، فقط 4 مورد از لغوها توسط جریاناتی بوده که خارج از مجموعه قرار دارند، بقیه همه مربوط به اعضای گروه یا شرکت بوده که خودشان لغو کردند. 17 مورد را خود گروه ها لغو کرده اند.
یعنی نتوانستند اجرا کنند؟
به عنوان نمونه خوانندهای گفته اگر پرواز من به فلان شهر ساعت 10 صبح باشد، من میآیم وگرنه نمیآیم و به همین راحتی کنسرت لغو شده است. خواننده ای از 35 میلیون پولی که می خواسته دریافت کند، 5 میلیون را دیر دریافت کرده است و برنامه را لغو کرده و هزاران نفر پشت در سالن ماندهاند. مواردی هم بود که طرفین قراردادها اعم از سرپرست گروه، خواننده یا مدیریت سالن به تعداتشان عمل نکرده اند و موجب لغو کنسرت شده اند.
این خبرها که فلان گروه کنسرت ها را لغو کرده، جریان رسانه ای است و من آن را تایید نمیکنم. بارها اعلام کردهام که 80 درصد لغو کنسرتها به خاطر شرکتهاست. بیش از اینکه عوامل بیرونی بخواهند به موسیقی ضربه بزنند فعالان صنعت موسیقی هستند که به ماهیت موسیقی لطمه زدند. مواردی هم که افرادی خواستهاند با فشار از برگزاری چلوگیری کنند با همکاری نیروی انتظامی جلوی رفتارهای غیر قانونی گرفته شده .
این موردی که درباره نبود شیوهنامه شوراها گفتید کاملا درست است. در این مورد اتفاقات بدی افتاده بود. محسن چاووشی 5 و 6 سال مجوز نداشت، چون لحن صدایش را دوست نداشتند.
بله. هنوز هم این مشکل در دفتر موسیقی وجود دارد. تفاوت ارشاد با صدا و سیما این است که ما سفارشدهنده نیستیم، ما کنترل کیفی انجام میدهیم و کار را از نظر کیفی کنترل میکنیم اما مسیری که حلقه گمشده ما بوده این است که ما در مورد مضمون و محتوا و تاثیری که بر سیر تحولات اجتماعی در جامعه میگذارد و سیر تحولاتی در استحکام بنیان خانواده میگذارد، کار مطالعاتی و سیاست گذاری مبتنی بر پژوهش انجام نداده ایم..
الان شرکتهای موسیقی از مردم تاثیرگذارتر شدهاند؟
قبلا تاثیرگذار بودند. به طور جدی با جریان دلالی و فسادی که توسط بعضی از افراد در دفتر موسیقی ایجاد شده بود مقابله کردیم و همان گونه که در مراسم معارفه عرض کردم، در دوره مدیدیت من دفتر موسیقی محل امنی برای هنرمندان و افرادی خواهد بود که با سلامت و دلسوزانه به موسیقی و مردم شریف ایران خدمت کنند و محل نا امنی برای دلالان و واسطه ها و شبکه های قدرت خواهد بود. در حال حاضر قاطعانه، بر انجام نقش سیاستگذاری و حاکمیتی وزارت ارشاد و نقش کنترل کیفی و محتوایی آثار موسیقی متناسب با شئونات اخلاقی، شرعی و عرفی ایستاده ایم.
بعضی از مدیران شرکت ها در دوره های قبل به دلیل این که مدیر کل دفتر،متخصص موسیقی نبود پیشنهاداتی می دادند که فقط هزینه برای دولت ایجاد می کرد و نقشی هم در پیشبرد سیاست های وزارت ارشاد نداشت و البته خودشان هم مجری این طرح ها می شدند. همین افراد گاهی هم به عنوان منتقد می گویند که مدیر کل نباید هنرمند باشد، البته طبیعی است چون مسیر دلالی، لابی گری و یکه تازی این افراد در دوره مدیریت من به عنوان عضوی از خانواده موسیقی بسته شده.
کنسرتها چطور؟
در مورد کنسرتها این را بگویم که امکان دارد یک اثری را خوانندهای در برج میلاد تهران اجرا کند ولی ما از نظر عرفی بگوییم که این کار مثلا در سیستان بلوچستان نباید اجرا شود زیرا عرف آن جامعه برای ما قابل احترام است و این کار خیلی سختی است. وقتی شما در مدیریت فرهنگی به عرف رجوع میکنید این که چه کسی تشخیص عرف را باید بدهد کار سختی است. مدیران کل استهانها با اشرافی که بر عرف جامعه دارند مشاوران خوبی برای ما در این زمینه هستند.
یک مثال خوبی در بین صحبت هایتان زدید که موسیقی پاپ را به آب جمع شده در پشت سد تشبیه کردید، آبی که پشت سد جمع شده قدرتی در خود دارد، وقتی این قدرت وارد رودخانه موسیقی ایران شد آیا تاثیر بدی بر سایر جریاناتی که در آن رودخانه وجود داشته یعنی موسیقی سنتی و نواحی ما نگذاشته است؟ البته این سوال را از شما به عنوان یک متخصص موسیقی شناسی قومی (اتنوموزیکولوژی) می پرسم.
خوشبختانه خیر. یکی از نگرانیهای ما در بحث مدیریت فرهنگی این است، که جریان موسیقی مردمی و جریانات فرهنگی مردمی به جریانات هنری غالب شود. خوشبختانه بنیانهای موسیقی علمی و بنیانهای موسیقی ایران اعم از محلی و سنتی بعد از انقلاب در ایران به گونهای ریخته شد که ریشهدار شدند و موسیقی پاپ نتوانست آن را خارج کند. ما میبینیم که کسانی که اهل موسیقی سنتی هستند در حال فعالیت هستند. هر چند هنوز جریان اقتصادی انها مثل موسیقی پاپ نیست ولی رو به جلو است. سال گذشته تقریبا تعداد کنسرتهای پاپ و سنتی ما برابر شد. و در زمینه کنسرت های کلاسیک و خصوصا ارکسترهای بزرگ که رشد چند برابری دیده می شود. تولید موسیقی سنتی، در بخش آلبوم بیشتر از 3 برابر از موسیقی پاپ ما بود و حتی تیراژ آلبومها بیشتر و پر فروشتر بوده است. نه تنها پرفروشتر بوده است حتی در تولید هم این طور بوده است.
الان نگرانی ما از بین رفتن موسیقی سنتی نیست. من حتی نگران نابودی موسیقی محلی هم نیستم. شاید برخلاف خیلیها که نگران موسیقی محلی هستند من اصلا نگران این قضیه نیستم. جریان موسیقی محلی جریان مردمی است و بخشی از میراث است. خود مردم آن را حفظ میکنند. ما در مورد آیینها و میراث معنوی بیش از آنچه که نگران از بین رفتن آنها توسط مردم باشیم باید نگران دخالت بی جای دولتها در این آیینها باشیم. یعنی دولت باید دقت کند که دخالت نابجای او در جریان موسیقی محلی میتواند آن موسیقی را به خطر بیاندازد. البته کمتر کسی به این موضوع این طور نگاه می کند.
در حالی که این جریان در دل تودههای مردم شکل میگیرد و خودش را حفظ میکند. میخواهم از دیدگاه آیینشناسی هم به این موضوع نگاه کنم. خاطرم هست زمانی که کودک بودیم، در ایام مبارک نیمه شعبان، تمام تلاشمان این بود که جلوی خانه یک تزیینی کنیم، دغدغه تزیینات نیمه شعبان را داشتیم و یکی از آیینهای ما این بود. از زمانی که شهرداریها و دولت وارد آذینبندی خیابانها شد جریان مردمی این کار کمرنگ شده است. از بین نرفته ولی کمرنگ شده است و این خوب نیست. مردم احساس میکنند که اگر انجام ندهند دولت انجام میدهد. ولی در حفظ آیین های محرم خود مردم این آیینها را عاشقانه حفظ میکنند و اگر همین جریان مردمی نبود این حماسه به این قدرت حفظ نمیشد.
زمانی موسیقی محلی ما به انحراف کشیده شد که ما آمدیم بین افراد در جشنوارههای موسیقی نواحی رقابت گذاشتیم. چگونه میتوانیم بین یک دوتار نواز از خراسان و یک نینواز از جنوب ایران مقایسهای داشته باشیم! خواستگاه اینها متفاوت است. مگر اینها ساز زده اند که مقایسه شوند. نباید فضا بین اینها رقابتی میشد. که متاسفانه این امر توسط متخصصین موسیقی اتفاق افتاد و این آسیب را وارد کرد. وقتی به دیدن موسیقیدانان محلی میروید مثلا باید یک کله قند ببرید نه این که یک دسته گل از فروشگاه بخرید و ببرید. این فرد نیازمند ماهیت فرهنگی آن کله قند است که به عنوان برکت خداوند این را دریافت میکند و نه به عنوان یک هدیه. ما این را به سکه طلا تبدیل کردیم. کشاورز روی مزرعهاش کار میکرد. رزق و روزی خود را از طریق مزرعه بدست میآورد. بعد از ظهر مینشست در کنار مزرعه و دوتار میزد. او را در جشنواره فجر آوردیم، در جشنوارههای مختلف به او سکه دادیم. گفتیم شغل تو موسیقی است تو میتوانی کشاورزی نکنی و از راه موسیقی ارتزاق کنی. هم او را بی تکلیف و از جریان رزق و روزی طبیعی اش خارج کردیم و هم موسیقی نواحی اصیل را از بین بردیم و به یک جریان موسیقی تشریفاتی و سفارشی تبدیل کردیم. پرفسور محمد تقی مسعودیه که پدر علم اتنوموزیکولوژی محسوب می شود همیشه از این سیاست دولت در دهه 60 و 70 انتقاد می کرد که چرا بخش موسیقی نواحی جشنواره فجر و جشنواره موسیقی نواحی رقابتی است و اصولا آیا جایگاه اجرای موسیقی محلی در همان جغرافیای محل زندگی موسیقی دان محلی است یا در تالار به سبک غربی مثل تالار وحدت. ایشان لفظ خائنین به موسیقی محلی ایران را برای این مدیران و موسیقی دانان استفاده میکردند.
یعنی امسال جشنواره موسیقی نواحی نداریم؟
امسال نهمین دوره جشنواره موسیقی نواحی در کرمان برگزار خواهد شد. در ترکیب شورای علمی سه اتنوموزیکولوگ برجسته جهانی، پرفسور برونو نتل، استفان بلام و تیموتی رایس و چند اتنوموزیکولوگ ایرانی، دکتر ساسان فاطمی و دکتر محمد رضا آزادهفر دانشیاران دانشگاه تهران و هنر و محققین موسیقی نواحی جهانگیر نصری اشرفی، هوشنگ جاوید و صدری انتخاب شدهاند که با نظر آقای مرادخانی دبیری جشنواره را من به عهده خواهم داشت و دبیر اجرایی هم آقای فرشید فلاح مدیر کل ارشاد کرمان خواهند بود. این جشنواره با مشارکت استانداری کرمان در فضاهای باز و گردشگری و میراث فرهنگی برگزار میشود.جشنواره جنبه رقابتی ندارد و برنامه کارگاههای پژوهشی و میدانی هم برای تعدادی از دانشجویان اتنوموزیکولوژی از ایران و چند کشور دیگر برگزار خواهد شد.
در مجموع قصد داریم در دوره جدید رویکرد علمی برای جشنواره موسیقی نواحی داشته باشیم و نام این جشنواره در رده جشنوارههای معتبر موسیقی محلی دنیا قرار بگیرد. قبول دارید که خیلی وقت است که در حوزه سنتی کار خوبی نمیبینیم؟
یک بخشی به این برمیگردد که هنرمند تاثیر خود را از طبیعت خودش میگیرد. شما اینها را در خیلی از هنرمندان شهرستانی میبینید. این جریان هنوز در آن جا وجود دارد.
ولی آهنگسازی که با این ترافیک تهران و با این حجم استرس و فشار میخواهد ملودی بسازد، آیا صلابت و مانایی همان ملودی ای را خواهد داشت که درویش خان، روح الله خالقی یا عارف قزوینی میساخته؟ موسیقی دانان و ترانه سرایان قدیم با هم الفت و دوستی عمیقی داشتند و در کنار هم به خلق آثاری ماندگار اهتمام کردند. این دوستی ها و خلوص نیت ها کمتر شده و جایش را به حسد و کینه داده. البته نمی توان منکر شد که، جریان اقتصادی و زیست چند گفتمانی غالب بر موسیقی کشور و حضور رسانه های نوین در تغییر ذائقه اهنگسازان هم نقش داشته.
ولی من در جایی خواندهام که ناظری می گوید من یادگار دوست را در بمباران خواندم.
هنرمند واقعی از طبیعت و جریان اجتماعی تاثیر میگیرد کما این که استاد ناظری در جریان انقلاب هم در کنار گروه چاوش آثار ماندگاری را خلق کردند.
فکر میکنم چند باری روی این مسئله تاکید کردید که ما دیگر آن شعرهای سابق یا آن ترانههای سابق را نداریم. خودتان اذعان داشتید ترانهسراهایی مثل کاکایی، یدالهی و... دیگر شعر نمیگویند و ترانهای برای خوانندههای جدید تولید نمیکنند و شاید برای همین وضع موسیقی ما اینطور شده است ولی دلیلش را نگفتید؟
نه این که تولید نمیکنند. سفارش خوب به آنها داده نمیشود یا آثاری که تولید میشوند قدرت و ارزش کافی برای ترانه خوب را ندارند.
در نهایت به اینجا رسیده که تولیدی ندارند. دلیل این چیست و آیا مسائل مالی در این جریان تاثیر مستقیم گذاشته است یا همان شرکتها هستند که به این اساتید سفارش کار نمیدهند.
نه این که آقای کاکایی و یداللهی و سایرین مثلا نخواهند شعر بگویند. مشکلی که وجود دارد افرادی که سفارشدهنده هستند افراد متخصص و صاحب نظر نیستند. سطح سلیقه مردم و حتی هنرمندان ما پایین آمده است. یعنی شعر با مضمون خوب و با محتوا و استعارات و کنایه های خوب شاعرانه مورد استقبال اینها واقع نمیشود.
جند وقت پیش ترانه سرایی که با لس آنجلسی ها همکاری داشته و دارد نامهای به رئیسجمهور نوشت و گلایه کرد و البته به خاطر این خیلی جنجال درست کردند
ایشان کم لطفی میکنند. اگر ایشان واقعا اعتقاد دارد که نباید این کار را بکند و اشتباه کرده که با آنها همکاری کرده باید اعتقاد و التزام خود به قانون را ثابت کنند.
چرا از موسیقی دهه 70 که دوباره احیا شده بود، حمایت به طور خاص نشد. برای انتشار آلبوم و ... حمایت های دیگری در نظر نگرفتید.
جریان موسیقی را خود صنعت موسیقی تعیین میکند که ما در صنعت ورود پیدا نمیکنیم. یعنی وارد شدن به یک پروسه مالی میخواهد که ما نیز این کار را نمیکنیم. تاریخهای گروههای خارج از ایران را نگاه کنید. برخی از گروهها مثل پینگ فلوید سالها ماندگار میشود. پینگ فلوید به یک درجه کیفی میرسد و برای خود دارای امضایی میشود که سالها ماندگار میشود در صورتیکه همراه با پینگ فلوید صدها یا هزاران گروه شکل گرفت که تاریخ مصرف پیدا کرد و رفتند. در اروپا و آمریکا هم این وجود دارد که خیلی از خوانندگان پاپ تاریخ مصرف پیدا میکند ولی از یک جایی به بعد اینها شاگرد پرورش میدهند. خودشان مشاوران کمپانیها میشوند. تک کار منتشر میکنند. سبک کارشان را تغییر میدهند و به یک سبک متناسب با سن و سالشان میرسند.
متاسفانه در حوزه موسیقی بعضی ها راحت با شبکه ها و سایتهایی خارجی و حتی معاند همکاری میکنند.
بسیاری از سایتها مثل رادیو جوان غیر قانونی هستند. به هنرمندان هم اعلام کردیم با کسانی که با رادیو جوان، پیام سی و امثال این شبکهها همکاری کنند و اثرشان را به آنها بدهند، مطابق قانون برخورد کردیم.
البته راه دور زدن این قانون وجود دارد.
در رابطه با پی ام سی و رادیو جوان وجود ندارد و در صورتی که هنرمند اثرش را به انها بدهد پخش میکنند.
اما کار جدید همایون شجریان از همین شبکهها در حال پخش است.
مطابق قانون، کار ایشان غیر قانونی است.
خاطرم هست در دوره گذشته با مسئولی در دفتر موسیقی صحبت میکردم که میگفت که ما دست تمام دلالان را قطع کردیم. این واقعیت دارد؟
بعید میدانم، چون روزی که به دفتر موسیقی رفتم جریان دلالی و مافیای موسیقی حتی در ساختمان دفتر رسوخ کرده بود. روزهای اول فکر میکردم که اینها کارمندان دفتر من هستند. روزی که به عنوان مدیرکل دفتر موسیقی رفتم تعدادی آدم در دفتر موسیقی صبح با من میآمدند و بعد از ظهر با من میرفتند.
من اوایل فکر میکردم اینها کارمندان دفتر موسیقی هستند. بعد فهمیدم اینها دلال هستند. دلالهایی که هر کسی که میخواست بیاید، خوانندهای میخواست شعری بیاورد، اینها از اول شروع میکردند به معامله کردن، ستون روزنامه همشهری داشتند و اینها جریانی بودند که با آن مقابله کردیم و بعضیهایشان تا حد جعل امضای من و آقای مرادخانی پیش رفته بودند و پروندهسازی میکردند، شعر خرید و فروش می کردند. با اینها برخورد کردیم و جلوی آنها را گرفتیم.
الان مدعی هستم که تا جایی که میشود فضا را سالم کرده ایم. در آن اوایل کار جریان دلالهای دفتر موسیقی خیلی زیاد بود. یک قطعه شعر در آنجا خرید و فروش میشد. حتی در برخی موارد ما را هم خرید و فروش میکردند. یعنی میگفتند درصدی از این پولی که میگیریم برای مدیرکل است یعنی تا این حد اینها کارهای غیراخلاقی و خلاف میکردند. آنها را شناسایی کردیم و با آنها برخورد کردیم. پس طبیعی است که خیلیها از حضور من در دفتر موسیقی رضایت ندارند مخصوصا دلالهایی که با وجود من نمیتوانند کار کنند.
من اوایل فکر میکردم اینها کارمندان دفتر موسیقی هستند. بعد فهمیدم اینها دلال هستند. دلالهایی که هر کسی که میخواست بیاید، خوانندهای میخواست شعری بیاورد، اینها از اول شروع میکردند به معامله کردن، ستون روزنامه همشهری داشتند و اینها جریانی بودند که با آن مقابله کردیم و بعضیهایشان تا حد جعل امضای من و آقای مرادخانی پیش رفته بودند و پروندهسازی میکردند، شعر خرید و فروش می کردند. با اینها برخورد کردیم و جلوی آنها را گرفتیم.
الان مدعی هستم که تا جایی که میشود فضا را سالم کرده ایم. در آن اوایل کار جریان دلالهای دفتر موسیقی خیلی زیاد بود. یک قطعه شعر در آنجا خرید و فروش میشد. حتی در برخی موارد ما را هم خرید و فروش میکردند. یعنی میگفتند درصدی از این پولی که میگیریم برای مدیرکل است یعنی تا این حد اینها کارهای غیراخلاقی و خلاف میکردند. آنها را شناسایی کردیم و با آنها برخورد کردیم. پس طبیعی است که خیلیها از حضور من در دفتر موسیقی رضایت ندارند مخصوصا دلالهایی که با وجود من نمیتوانند کار کنند.
وقتی ما تاکید داریم سامانه دفتر موسیقی کامل باید راه اندازی شود، نشان میدهد که قصد ما این است که این فضا کاملا قانونی و سالم و بدون رعایت هیچ نوع تبعیضی با رعایت کامل عدالت شکل بگیرد. شما وقتی وارد سامانه شعر دفتر موسیقی میشوید، شعر شما شماره ثبت میگیرد و ظرف یک یا دو هفته به آن جواب میدهیم و اصلا نیاز به حضور شما در دفتر موسیقی نیست. بنابراین خود به خود با این کار خیلی از رانتهایی که بود را از بین بردیم. سایر فعالیتهای دفتر موسیقی را هم میخواهیم سامانهای کنیم. البته طرح سامانه ای شدن فعالیت های دفتر در دوره مدیران قبلی هم مطرح شده بود ولی هیچ گاه مورد حمایت مدیران وقت برای راه اندازی قرار نگرفت.
این بازار موسیقی مجازی که بر اساس آن رقابت شکل گرفته است کالای واقعی به مردم ارائه نمیکند. یعنی شباهت صداها، تنظیمها، ملودیها، ترانه ها کالای واقعی را به مردم ارائه نمیکند. رسالت دفتر موسیقی برای تولید موسیقی ماندگار چیست ؟
در سر فصل اعتباراتمان، بودجه ای برای حمایت مادی از هیچ اثر موسیقی نداریم. حمایت از نهادها و انجمنها را داریم. دفتر موسیقی خودش تولید کننده نیست و نباید برای جای دیگری رقیب باشد. اما ما میتوانیم از جریانهای خوبی که موسیقی را حمایت میکنند با یک بستههای حمایتی حمایت کنیم.
البته بعضی کارها را باید وزارت ارشاد انجام دهد، مثلااستادان موسیقی از امکانات تالار وحدت یا رودکی رایگان استفاده کنند. یا برای فرهنگ سازی قیمت بلیط کنسرت هایی مثل ارکستر سنفونیک و ارکستر موسیقی ملی که در تالارهای زیر مجموعه وزارت ارشاد برگزار میشوند و ماهیت هنری دارند را ارزان ارائه کنیم تا امکان بهره مندی بیشتر مردم از برنامه های فرهنگی فراهم شود.
ولی در حال حاضر قیمت بلیط ارکسر سنفونیک و ملی به بالای 150 هزار تومان هم می رسد. گفته های شما با عملکردتان به عنوان مدیر کل دفتر موسیقی که نقش حاکمیتی خودش در مدیریت صحیح جریان موسیقی ایران دارد در تناقض است.
درست می گویید ولی باید بدانید که از زمان استقرار من در دفتر موسیقی تلاش من بر این بود که ارکسترها شکل بگیرند و بر همین اساس هم شورای مشورتی راه اندازی ارکسترها تشکیل شد و آزمون ها برگزار شد و اعضا ارکسترها انتخاب شدند، اساس نامه ارکسترها نوشته شد و اولین کنسرت ارکستر سنفونیک را هم برگزار کردیم و پس از راه اندازی بود که اقای مرادخانی دستور واگذاری کامل ارکسترها به بنیاد رودکی را دادند و از آن تاریخ با وجود این که من عضو هیات امنا ارکسترها هم هستم بر خلاف قانون و نقش حاکمیتی دفتر و هم چنین مالکیت ارکسترها به دفتر موسیقی، در هیچ یک از تصمیمات مربوط به ارکسترها نقشی نداشتم از جمله قیمت بلیط ارکسترها است که با آن مخالف هستم چون معتقدم جریان موسیقی علمی که رییس جمهور محترم هم دستور راه اندازی و پرداخت هزینه های آن را داده اند باید در اختیار عموم باشد تا فرهنگ سازی شود نه این که تبدیل به کالای لوکس شود.
کشورهای اروپایی سوبسید قابل توجهی برای این موضوع پرداخت می کنند و قیمت بلیط ارکسترها را کنترل میکنند در حالی که اگر کارمندی بخواهد به اتفاق خانواده اش پنج نفر باشند و کنسرت ارکستر در تالار وحدت بیایبند باید تقریبا دو سوم حقوقش را برای پول بلیط بدهد. همین است که شنیده ام بلیط های ارکستر در بعضی شب ها زیر 50 بلیط خریداری شده. البته اگر شورای فنی برای ارکستر سنفونیک داشتیم این موارد قابل طرح در آن شورا بود ولی متاسفانه آقای علی رهبری با شورای فنی ارکستر مخالفت کردند و آن را منحل کردند، شورایی که استادان بزرگی همچون هوشنگ کامکار، دکتر محمد سعید شریفیان، دکتر حمید عسکری، نادر مرتضی پور، جاوید مجلسی حضور داشتند و البته این استادان از بنده هم گله مندند که چرا این همه زحمات و برنامه ریزی های شورا نادیده گرفته شده است.
برای کوچ نکردن خوانندگانی که احیانا با سختیهایی مواجه هستند و ممکن است سختی ها ناامیدشان کند، برنامه ای دارید؟
باید ببینیم برای چه کوچ میکنند. اگر مشکل آنها بروکراسی دفتر موسیقی برای بررسی و صدور مجوز کنسرتها و آلبوم هایشان است که با اطمینان اعلام می کنم ما کوتاهترین زمان ممکن و با رعایت شان هنرمندان را برای بررسی و صدور مجوزهایشان فراهم کرده ایم. ولی اگر دلایل دیگری دارد این دیگر به خواست خود آن فرد برمی گردد..در مجموع هنرمندی که متخصص و خلاق است همیشه و در همه جای دنیا کارش خریدار دارد.
اتفاقا گاهی اوقات فکر میکنم اگرهنرمندی میتواند مهاجرت کند باید این کار را بکند. مثل گروه بیتلزها زمانی به هند رفتند و مدتی در انجا زندگی کردند، چون فکر میکردند هند تاثیراتی بر موسیقی اینها میگذارد که موسیقیشان دگرگون شود. اگر هنرمندی احساس کند که مهاجرت میتواند به بالندگی و پویایی و قدرت خلاقیتش اضافه کند ایرادی ندارد. ذات مهاجرت که دلیل نمیشود بد باشد. زمانی است که شما مهاجرت میکنید برای تحصیل و برمیگردید و به کشورتان خدمت میکنید.
یک زمان هست به عنوان هنرمند می روید و کار خوب هم تولید میکنید، مگر جواد ضرابیان یا کامبیز روشن روان که ساکن ایران نیستند این همه کار خوب در ایران تولید نمیکند. یعنی هنرمندی مهاجرت کرده و کارش را برای موسیقی کشور انجام میدهد. من مهاجرت را ذاتا بد نمیدانم وقتی هنرمندی عشق به مردم و کشور و فرهنگمان دارد در هر جا که باشد می تواند آثاری ماندگار خلق کند. هرچند نظر شخصی من این است که روح حاکم بر جریان اجتماعی و فرهنگی در داخل کشور منشا فیض و بهره مندی بیشتری برای هنرمند ایجاد می کند.
یک نکتهای مبهم مانده است. آنهم مسئله محسن چاووشی است. یک خواننده ای که میآید، مذهبی می خواند، ارزشی میخواند، مخاطبش زیاد است. ولی 5 سال به او مجوز داده نمی شود یا کسانی که آثارشان نوگرایی در انها وجود دارد، در شوراها رد می شود و نسبت به ادامه کارهایشان بی رغبت می شوند.
همیشه این اتفاق برای سبکهای جدید هنری به وجود میآید و در طول تاریخ دیدهایم که یک بازدارندگی و واکنشهای منفی نسبت به آن سبک به وجود میآید. اعم از این که یک خوانندهای بخواهد جدید بخواند و یا آهنگسازی بخواهد به نحو دیگری آهنگسازی کند. در یک دورهای زیباییشناسی موسیقی به گونهای بود که صدای خواننده باید خیلی شفاف و خالص باشد. اگر صدایش خش داشت میگفتند که صدایش بد است ولی این زیباییشناسی تغییر کرد. ما باید ببنیم این آدم توانایی دارد و فرد شناخته شده است یا حداقل، تشخیص او این سبک بوده بنا بر این باید به این تشخیص احترام بگذاریم. اگر گوش مردم را آزار دهد و منجر به این شود که ذائقه مردم خراب شود ما موافق نیستیم. ولی وقتی که مردم که حق انتخاب دارند او را بپسندند ما نیز حرفی نداریم. اگر محسن چاووشی سبک جدیدی میخواند خود من معتقدم که باید به این افراد احترام بگذاریم.
همین کار را هم کردیم. یک مثالی بگویم. زمانی که بنیامین شروع به خواندن کرد خیلیها نسبت به خواندن او واکنش نشان دادند که این چه طرز خواندن است. کلمات را پشت هم آوردن. ولی او مخاطبان خود را دارد و شاید با بعضی از قواعد تلفیق شعر و موسیقی هم ناسازگار باشد ولی آیا ما حق داریم مسیر او راببندیم و بگوییم آنچه که ما گوییم اصل است و غیر از این نیست.
ما حتی میبینیم که در یک دورهای در مشروطیت، در دوره عارف قزوینی، به وفور ایراد در تلفیق شعر و موسیقی وجود دارد یعنی در خیلی از آثار آهنگسازان دوره مشروطیت به وفور خطاهای تلفیق شعر و موسیقی وجود دارد. پس اگر او هم در دوره ما زندگی می کرد و می خواست از وزارت ارشاد مجوز بگیرد باید کارهای او هم رد میشد. من منکر حفظ زبان پارسی نیستم ولی موافق تاکید بیش از حد بر اصول و قواعد سنتی نیستم. حافظ و مولانا و بتهوون و واگنر معاصر زمانه خودشان بودند و شاید نوگرایی آنها در آن زمان مورد قبول خیلی ها نبوده آیا منتقدان یا متولیان هنر در آن دوره حق داشتند آجازه انتشار به آن کارها را ندهند؟
اخیرا میگفتند بازار مکارهای برای عرضه وجود دارد. به لحاظ فنی اگر نگاه کنیم، موج چپخوانهایی هستند که اصل بازار را به دست گرفتهاند. اگر به نسل موسیقی پاک اشاره کردم به خاطر این بود که تنوع در آنها وجود داشت.
من فکر میکنم نقص در این است که ما آکادمی یا مرکز آموزشی برای تربیت خواننده نداشتیم. این خیلی مهم است. امروزه در ژاپن، 11 هزار فارغ التحصیل کنسرواتوار در سال داریم. از این تعداد، کسانی که فارغالتحصیل کر و خوانندگی هستند، مورد بررسی قرار میگیرند و بهترینهایشان انتخاب شده و مدیریت میشوند. این مقایسه تطبیقی یک مقدار نشان میدهد که صنعت موسیقی ما در مسیر اصولی قرار ندارد.
در بسیاری از کشورها اگر شما خواننده ای باشیدکه در سالنهای کوچک کنسرت برگزار میکنید، تیم هایی از شرکت های موسیقی می آیند کار شما را میبیند و در صورتی که تیم کارشناسی شان نبوغ و خلاقیت آن خواننده را تایید کند. میتواند به یک خواننده شماره یک تبدیل شود یعنی این که شما را تحت نظارت و آموزش یک معلم آواز و یک معلم صدا و یک معلم صدا سازی قرار میدهند. روی لباس و پرزنت شما کار میکنند و برنامهریزی فنی راجع به آن آدم میکنند. سه سال بعد از آن فرد یک خواننده حرفهای میسازند. حال در ایران چگونه است؟ شما صدای یک خوانندهای را در ایران شنیدهاید، به خواننده میگویید تو خواننده شرکت ما باش، ما ماهیانه مبلغی به تو پرداخت میکنیم. اصلا کاری نداریم که این آموزش میبیند یا نمی بیند. درست میخواند یا نه، اصلا او را مدیریت نمیکنیم. یعنی شما بدون این که یک خواننده را مدیریت اصولی کنید او را وارد صنعت موسیقی کردهاید و نتایج خوبی هم ندارد.
متاسفانه چندی پیش در یک شبکه معاند و در برنامه ای فریبنده و با ظاهر کارشناسی عنوان شد که شما سانسورچی هنرمندی هستند که در معاونت هنری نفوذ کردهاید تا کار سانسور را انجام دهید. نظری در این مورد ندارید؟
سوابق من نشان می دهد که برای کسب علم و فن موسیقی تلاش کرده ام و دارای سوابق نسبتا قابل توجهی در عرصه نوازندگی، آهنگسازی، پژوهش و تدریس هستم. عشق به مردم و فرهنگ ایران اسلامی است که باعث می شود امثال من که از هنرمندان متخص و مدیر هستیم برای اعتلای فرهنگ کشورمان تلاش جهادی بکنیم.
همان کاری که همان مدیران موسیقی در شهرداری و تالارهای رسمی سایر کشورها انجام می دهند ما در وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی انجام می دهیم. همان جا هم اجازه هر کاری را به هر گروهی و در هر جایی نمی دهند. آیا بررسی کیفی و محتوایی اشعار و موسیقی برای صیانت از کیان خانواده و سلامت جامعه، پاسداشت زبان پارسی و تضمین کیفیت محصولات موسیقی و حمایت از موسیقی ملی سانسور است و ما هم سانسور چی؟
می گویندآقای مرادخانی عادت دارد که با افراد خاص موسیقی گرم میگیرد ولی آن طور که باید پشت مدیرش را نمی گیرد. درست است؟
این را باید از خود ایشان سوال کنید.
ظاهرا آقای مرادخانی از طرف خانه موسیقی برای برکناری شما تحت فشار است و جلسه ای هم در این رابطه در خانه موسیقی تشکیل شده. شما بالاخره نمی خواهید درباره شایعات اختلاف بین شما و خانه موسیقی شفاف سازی کنید و نگذارید بیش از این مسئله دار شوید؟
بله این موضوع صحت دارد. من از بدو ورودم به دفتر در تعامل با خانه موسیقی بودم چندین بار در جلسات هیئت مدیره شرکت کردم و گزارش وضعیت موسیقی را دادم ولی هیچ وقت نفهمیدم خواسته دقیق انها چیست. مثلا از اولین خواسته هایشان قبل از انتصاب من این بود که مشکلات مربوط به صدور مجوز رفع شود که در مدت کوتاهی حل شد والبته که کار بزرگی هم بود. آقای نوربخش در جلسه ای که حدود یک ماه پیش داشتیم اظهار داشت که چرا من مصاحبه میکنم و ایشان گفتند ما تمام تلاشمان را کرده ایم که شما برکنار شوید.
ایشان گفتند اگر می خواهی کارت پیش برود بهتر است با انها همکاری کنم تا با وساطت آنها آقای مرادخانی برای کارهای دفتر همکاری کند.این گونه رفتارها و تهدیدهادر حد و حدود قانونی خانه موسیقی و در شان جایگاه من و معاونت محترم هنری نیست. در آن جلسه من تاکید کردم که فصل مشترک من با خانه موسیقی موارد مربوط به صنف است و سایر موارد را من به عنوان مدیر به مدیران بالاتر پاسخگو هستم نه خانه موسیقی. تنها بودجه حمایتی دفتر موسیقی، سالیانه به خانه موسیقی پرداخت می شود. همین الان موزه استاد صبا که تحت مدیریت و تملک دفتر موسیقی است و گنجینه با ارزش موسیقی ایران است در معرض تخریب و نابودی است و در دو سال گذشته هیچ بودجه ای به آن تعلق نگرفته و بارها هشدار داده ام که تعمیر شود ولی روی دست ما مانده و عاجز از تعمیر آن هستیم و ساختمان دفتر موسیقی در شکل کانکسی و نا مناسبی قرار دارد ولی بودجه عمرانی دفتر برای ساخت و تجهیز استودیو خانه موسیقی اختصاص پیدا کرده. آیا دوستان خانه موسیقی که در پی تملک جشنواره موسیقی فجر هم هستند و در مساله ارکسترها تصمیم گیرنده شده اند و به بنده به عنوان مدیر کل موسیقی امر و نهی و تهدید می کنند و جایگاه قانونی دفتر را هم اشغال کرده اند، انتظار دارند بیش از این برای انها کاری انجام دهیم؟ وظیفه دیگری به جز صدور بعضی مجوزها برای دفتر موسیقی مانده که آنها نخواهند آن را تملیک کنند؟
* مجید احمدی - کیوان امجدیان